ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

بدون عنوان

همسری کربلاست . صبح رفت. امروز من و پسری خیلی بی حال و حوصله بودیم ، به روی همدیگه نمی آوردیم ولی خیلی تابلو بودیم........ امان از دست این همسری ، پروازشون نجف بوده بعد از اینکه رفتن زیارت امیرالمومنین ، باهام تماس گرفته و میگه الان جلوی حرم حضرتم به جای تو زیارت کردم ................. گفت حلالم کن اگه یه وقتهایی اذیتت کردم................ و من هر چقدر تا اون لحظه خودم رو آروم کرده بودم از اون زمان دیگه پریشون پریشونم........... همین زمانی که داشتم تایپ میکردم جملات بالا رو و اشکم سرازیر بود همسری دوباره تماس گرفت ، کافیه بهش فکر کنم همیشه تو اوج دلتنگیم یا درست لحظاتی که گوشیم رو میگیرم دستم که بهش یه پیغامی بفرستم بگم که ...
15 دی 1392

بدون عنوان

همسری از دیروز صبح رفته تهران امان از این جلسات امان از این همه حرف الهی بمیرم براش که راحتی و آسایش بهش نیومده ، طفلک نمیدونه جواب کدوم رو بده...... این روزها فکرش خیلی درگیره ، دو تا برادرها حسابی باعث اذیتش شدن ، پدرشوهر هم که .............دوستش دارم ولی خب شوهرم عزیزتره انصاف نیست اینقدر اذیت بشه همش دعا میکنم خدا همسری رو سلامت نگهداره بهش توان و قدرت ایستادگی در برابر سختی ها رو بده به من هم کمک کنه که بتونم همراه و همسفر خوبی باشم..... و اما شاهزاده کوچک ما ، فرمانروای قلب ما چند روزیه به خاطر تصمیم مزخرف(نهایت ادبم بود چون خیلی شاکی ام) معلمش مبنی بر گردش علمی اون هم در یک هوای سرد در مکانی که بادهای سوزناکش باعث ...
10 دی 1392
1